جنگ و دعوا میان شعار دهندگان الفت و محبت

در ک لوح عهدی (یعنی وصیت نامه حسینعلی) نوشته شده:

«قد اصطفیناه الاکبر بعد الاعظم امرا من لدن علی خبیر» (ما برگزیدیم اکبر را بعد از اعظم) اکبر عباس است و اعظم محمد علی فرزند دیگر حسینعلی. می گوید من اکبر (یعنی عباس که به او غصن اکبر هم می گویند) را بعد غصن اعظم یعنی محمد علی جانشین خود قرار دادم .
این دو برادر هم مانند پدر و عموی خود به جان هم افتادند...
 و هر چه خواستد به هم گفتند. حتی حسینعلی که نماز 9 رکعتی را آورده بود که نه خودش خوانده بود و نه پسرش ، کسی از عباس می پرسد که نحوه آن چگونه است ؟

عباس در لوح میر علی اکبر فریدی اسکویی می گوید: «ای ثابت بر پیمان در خصوص صلاة تسع رکعات سوال فرمودید آن صلاة با کتبی و آثار به دست ناقضان گرفتار تا که حضرت پروردگار آن یوسف رحمانی را از چاه تاریک و تار در آورد.»
ناقضان یعنی پیروان محمد علی ، و ثابتان یعنی پیروان عباس.  لذا در زمان عباس دو طایفه شدند .
مطلب به همین جا ختم نمی شود بلکه شعب دیگری در بهائیت ایجاد می شود .تا اینجا به چهار گروه بابی ازلی و بهائی و ثابتین و ناقضین تقسیم شدند.
عباس وصیت می کند که بعد من جانشینم نوه دختری ام به نام شوقی باشد که در انگلستان درس خوانده بود و اصلا در این وادی هم نبود و زنی داشت به نام روحیه ماکسول که آمریکایی بود.
عده ای از بابیان که شوقی را می شناختند زیر بار نرفتند. در زمان خود شوقی فردی به نام جمشید معانی که در تهران تحصیل کرده بود برای تبلیغ رفت به اندونزی و گفت که من سماء الله هستم لذا عده ای هم به دنبال او رفتند.
بعد از شوقی هم شخصی به نام میسن ریمی ادعا می کند که من هم ولی امرالله هستم و دسته ای دیگر جدا می شود که پیروانی در ایتالیا و جاهای دیگر دارد.
الان بهائی ها تحت فرمان بیت العدل هستند چون شوقی هم به بیماری آنفلانزا مرد و وقت نشد که او را درمان کنند . و لقبی را که بهائیان برای خود گذاشته اند اغنام الله است یعنی گوسفندان خدا .
شوقی هم وقت نکرد که وصیت کند. لذا تشکیلاتی را تشکیل دادند به نام تشکیلات بیت العدل اعظم الاهی که مقرشان در اسرائیل است و خیلی قشنگ با هم ارتباط دارند . و اینها الان گرداننده تشکیلات بهائیت هستند.