عجب صلح و صفائی ( سوالات بی پاسخ 18 )

بابیان وبهائیان خود را افرادی دلسوز معرفی می کنند و دین خود را طبق گفته ها و تعالیم عباس افندی دین صلح و صفا و صمیمیت میدانند و بر مسلمانان بخاطر رفتار خشن و دور از انسانیت خورده می گیرند و به همین بهانه مسلمانان و شیعیان را آماج تهمتهای بی اساس خود قرار می دهند . البته قساوت و سبعیت از جمله خصائص اولیه اعضای فرقه بابیت بوده که فریدون آدمیت درکتاب خود امیر کبیر و ایران، ص .457در مورد آنان گفته است که آنان در جریان شورشهای خود با مردم و نیروهای دولتی رفتاری سبعانه داشتند و اسیران جنگی رادست و پا می بریدند و در آتش می سوزاندند. او بساط بهأ را از روز نخست مبتنی بر دستگاه میرغضبی و آدمکشی می داند و عبدالحمید آیتی نیزبهائیان را دارای اخلاقی خشن و سخت دل و کینه جو و متظاهر به مهر ومحبت معرفی می کند.
در این مورد می توان به حادثه تلخ قلعه طبرسی مازندران و حوادث خونبار «زنجان» توسط بابیان که با قتل و غارت و جنایات بیشماری همراه بود و بالأخره پس از خونریزی بسیار توسط حکومت سرکوب شد، اشاره کرد. زمانی که در عراق بودند نیز دست از این اعمال ننگین برنداشته به طوری که شوقی افندی می نویسد:
«در عراق شیوه بابیان این بود که شب ها به دزدیدن لباس و نقدینه و کفش و کلاه زوار اماکن مقدسه و شمع ها و صحایف و زیارتنامه ها و جام های آب سقاخانه ها پردازند. »

حال سوال اینجاست که : اینگونه افراد و با این طرز فکر می خواهند صلح جهانی ایجاد کنند ؟ این رفتار از یک پیامبر الهی و یا امام قابل صدور است ؟ در کدام دین و آیین الهی دزدیدن جایز شمرده شده که در این آیین حلال باشد؟ آیا بریدن دست و پای دشمنان و یا سوزاندن آنان دستورات الهی است ؟ می توان با قتل و غارت پایه گذار صلح در جهان شد ؟ از کجا معلوم که نسل بهاءالله (البته اگر بر فرض محال نسلی داشته باشد ) مانند خود او و اطرافیانش این بدخلقی را نداشته باشند و چگونه انسان می تواند از یک آیینی که مقدمه آن قتل و غارت و نسل کشی است پیروی کند؟