مخالفت با علم و دانش

گهگاهی شنیده می‏شود که پیروان باب و بهاء خود را دارای افکار مترقی و پیشرفته و روش نو و سازنده مطابق موازین علمی و روح زمان معرفی و قلمداد می‏کنند، برای آن که بدانید تا چه اندازه این ادعا بی‏ پایه و بی‏اساس است کافی است که نظر شما را به چند نمونه از دستور «بیان» و «اقدس» جلب کنیم: 

میرزا علی‏محمد در کتاب بیان عربی در باب 6 واحد 6 صفحه 24 می‌گوید: 

«فلتمحون کل ماکتبتم و لتستدلن بالبیان؛ آنچه را که تاکنون نوشتید نابود کنید و حتما به کتاب بیان استدلال نمایید.»

و در باب 10، واحد 4 صفحه 13 می‌گوید: 

«لا یجوز التدریس فی کتب غیر البیان... و ان ما اخترع من المنطق و الاصول و غیر هما لم یؤذن لاحد من المؤمنین؛ تدریس در کتاب‏های غیر از کتاب بیان روا نیست، و آن چه که اختراع شده به نام منطق و اصول و غیر آن دو برای احدی از مؤمنان اذن داده نشده.» (که آن‏ها را بیاموزند). 

و در باب 7، واحد 11، صفحه‏ی 55 می‌گوید: 

«نهی عنکم فی البیان ان لا تملکن فوق عدد الواحد من کتاب و ان تملکتم فلیلز منکم تسعة عشر مثقالا من ذهب حدا فی کتاب الله لعلکم تتقون؛ در کتاب بیان از شما نهی می‏شود که مالک زیادتر از 19 کتاب نشوید و اگر بیش از 19 کتاب داشتید، بر شما (برای هر کتاب اضافی) 19 مثقال طلا (به عنوان کفاره) واجب می‏گردد، این حدی است در کتاب خدا، شاید پرهیزکار گردید.» 

و در بیان فارسی باب اول، واحد 7 صفحه‏ی 238 می‌گوید: 

«واجب است هر کتابی که 202 سال (مطابق با عدد اسم علی‏محمد) از استعمال آن گذشته، مالک آن، آن را تجدید کند، یا آن را نابود سازد و یا به شخصی عطا نماید».

و حسینعلی در کتاب اقدس صفحه 34 گوید:

«سؤال کردن درباره کتاب بیان بر شما حرام است... تا آنچه را که مورد احتیاجتان است بپرسید نه آنچه را که مردم گذشته مذاکره کرده‏ اند.» 

آیا این دستورها مخالف با علم و دانش و تحقیق و دعوت نیست و اعتقاد چشم و گوش بسته به مطالب نیست؟

اگر انسان‏ها تنها در چهارچوب کتاب بیان قرار بگیرند و به همین مقدار قناعت کرده و یا داشتن بیشتر از 19 کتاب بر آن‏ها حرام باشد و کتب قبل از 202 سال را نابود کنند و به دور بریزند و علوم دیگری مانند منطق و اصول و غیر آن‏ها را نیاموزند، نتیجه آن جز توقف و جمود و عدم ترقی و تکامل و سرانجام دشمنی با توسعه‏ علمی در شؤون مختلف خواهد بود؟

حال خود بنگرید آیا می‏شود پیرو فرقه ای شد که صراحتا علم و کسب علم را رد کنند... آیا اینها قصدی جز غفلت و بی‏خبری مردم را دارند.

آیا غیر از این است که بواسطه جهل مردم، افرادی همچون باب و بهاء می‏توانند ادعای خدائی و پیامبری و امامت کنند؟ آیا غیر از این است که کسب علم سبب رسوائی باب و بهاء می‏شود و پرده از روی باطن خبیث آنها برمی‏دارد؟ شما چگونه حکم می‏کنید؟؟؟!

البته قضاوت با خوانندگان است.