رفتاری که بهائی ها با مخالفین خود دارند
در کتاب «خاطرات حبیب»، دکتر حبیب مؤید که مجموعه ای از خاطرات بهاءالله و عبدالبهاست جلد 1 صفحه 266 به نقل از عبدالبهاء می نویسد: «وقتی جمال مبارک [بهاءالله] از سلیمانیه [عراق] تشریف آوردند، یک روز توی کوچه تشریف می بردند با مرحوم آقا میرزا محمد قلی، یک شخص کباب فروش آهسته گفت: باز بابی ها آفتابی شدند. جمال مبارک به آقا میرزا محمد قلی فرمودند: بزن توی دهنش. میرزا محمد قلی ریش او را گرفته توی سرش می زد.» 
الحق که وحدت عالم انسانی و الفت محبت را یک جا جمع کرده است و شاعر خوب گفته که «آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری» و عبدالبهاء که خود را بنده چنین خدایی میداند، بر این رفتار پدرش می نازد و آن را سرلوحه تعالیم خود قرار می دهد در حالی که قاطبه مسلمین شهادت می دهند که وقتی بر سر و روی مبارک پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله خاکروبه می ریختند ایشان در صدد انتقام بر نمی آمدند و در بیماریش به عیادت او می شتافتند و این مرام توسط محبین پیامبر همچون مالک اشتر تبعیت می شد طوری که وقتی بر سر مالک شکمبه گوسفند ریختند انتقام نگرفت و به سوی مسجد شتافت تا برای هدایت او دعا کند.
حال قضاوت با تو ای خواننده گرامی که آیا می توان به این مسلک و فرقه اسم دین آسمانی نهاد؟ در حالی که آنچه خویش بدان شعار می دهد خلاف آنست که در عمل دارد.