خدای مهربان بهائیان کجاست ؟ (سوالات بی پاسخ 11 )

جناب حسینعلی نوری وقتی ادعای پیامبری خودش را مطرح کرد و احساس کرد که عده ای دور او جمع شده و می تواند آنها را هدایت کند تصمیم گرفت از نردبان ترقی ادعاها یک پله دیگر بالا رود و اینجا بود که پای را در پله بعدی گذاشت و گفت حالا که شما من را به عنوان پیامبر شناختید و از من پیروی کردید؛ من، این که شما فکر می کنید نیستم؛ من، یک رتبه بالاتر دارم؛ من خدا هستم، همون خدائی که ..........

این همه پیامبرها را برای مردم فرستاده من اونروز تا به الان باید غایب می بودم تا مردم من را نبینن الان شما اینقدر عظمت دارید که من خودم را برای شما آشکار کردم پس خوب گوش بدید " إنی أنا الله لا إله إلا أنا الرحمن الرحیم إنی أنا الله لا إله إلا أنا السلطان العظیم إنی أنا الذی خلِقَتِ الموجوداتُ بأمری .... " "من خدا هستم جز من خدای مهربان و بخشنده ای نیست من خدا هستم جز من پادشاه بزرگی نیست همه موجودات عالم به امر من خلق شده اند و....." خوشا به حال بهائیا که خداشون را دیدند و قیافه خدا را تونستن ببینن و عکسش را بیاندازند اما چند تا سوال : الان خدا کجاست ؟ اگه خدا همه جا هست پس اون قبر تو عکا مال کیه ؟ می گم راستی خدائی که از همه پادشاها بزرگتر و قوی تره چطور توی زندان افتاد و تبعید شد ؟ چرا بدست قدرتش که موجودات رو خلق کرده مثلا ناصرالدین شاه را که اینهمه اذیتش کرد و تبعیدش کرد یا سلطان عثمانی که او را از عراق بیرون کرد با یک کن فیکون جونشون را نگرفت ؟ شاید هم از مهر و محبت زیاد خدائیش بود ولی این همه شکایتی که از ظلم کرده را چکار کنیم کسی که توان ظلم به خدا را نداره، داره ؟ ما که نتونستیم درک کنیم خدای مرده چطور می تونه روی معبودهاش نظارت داشته باشه ؟ در آخر هم بد نیست بگیم اگه خدا شدن به این راحتیه ما هم بدمون نمی یاد از فردا بگیم ما خدائیم و دستور می دیم تمام بندگان بهائی ما باید ازبین بروند به نظرم خیلی جالب می شه، نظر شما چیه ؟ ( ضمنا این کلمات وعبارات و ادعاهای آبکی حسینعلی را از از کتاب فاتحة الکتاب او نقل کردم که بهائیها جرأت چاپش را ندارند )