وقتی در بازار ادعای خدایی زیاد است باید ادعای جدیدی کرد!!!

در ک مکاتیب(عبدالبهاء) در ج2 از ص254 مطلبی را شروع می کند : قسم به جمال قدم که این عبد از رائحه ای که بوی ادعا نماید متنفر (از کسی که ادعای گنده می کند متنفر هستم) و در جمیع مراتب ذره ای از عبودیت را به بخور الوهیت و ربوبیت تبدیل ننمایم (ذره ای از این افتخار بندگی را به عبودیت نمی خواهم) چه که اظهار الوهیت و ربوبیت بسیاری نموده حضرت قدوس روحی له الفداء تفسیری در سوره صمد نازل که از ابتدا تا انتها فریاد اننی انا الله بر خاسته است جناب طاهره در بدشت ندای...

اننی انا الله بلند نمود همچنین بعضی از احبا در بدشت (در جریان بدشت هم بابیها ادعای خدایی کردند پس خیلی ها این ادعا را کرده)

حالا این خبر به گوش حسینعلی می رسد که بسیاری ادعای خدایی کرده اند و مقام الوهیت مقام بالایی برای تو نیست . کاری بکن لذا حسینعلی قصیده ای ساخت به نام قصیده عز ورقایی در آن قصیده حسینعلی این بیت را گفته:
کل الالوه من رشح امری تالهت                       و کل الربوب من تفح حکمی تربتی
(اینهایی که می گویند ما خداییم و ما ربیم و ما پروردگاریم اینها خود سرانه این حرف را نزده اند اینها به دستور و نوشته من این کار را کرده اند من به آنها گفته ام این کار را بکنند)
پس در اینجا ادعای خدا آفرینی می کند چون مقام های دیگر را دیگران ادعا کرده اند لذا برای ایشان این مقام افت دارد پس یک مقامی را باید بگوید که رد خور نداشته باشد و ادعای خدایی برای من ننگ است
یکی از شعرای بهائی شعری گفته است:
خلق گویند خدایی و من اندر غضب آیم                     پرده برداشت که مپسند ننگ خدایی
(از اینکه مردم میگویند که تو خدایی من خشمناکم پرده را کنار بزن و بگو که مقام خدایی برایت ننگ است) این حرف بزرگان آئین قرن اتمی است.