ابوالفضل گلپایگانی در کتاب «فرائد» صفحه 61 به پیروی از نحوه استدلالات حسینعلی نوری در کتاب «ایقان» به «دلیل تقریر» تمسک جسته است و آن را دلیل صدق مدعی خویش قرار داده است. و دلیل تقریر را متشکل از این چهار رکن بیان کرده است:
1_ ادعا داشتن 2_کتاب آوردن 3_نفوذ داشتن 4_استقامت کردن
اما چیزی که بسیار مبرهن است مبهم بودن این دلیل است که در این پست به نقد دلیل ادعا می پردازیم.
ادعــا:
1_ ادعاهای علی محمد شیرازی:
او در ابتدا ادعای بابیت امام زمان(عجل الله) را می کند،یعنی کسی که با امام زمان ارتباط دارد و رسماً از طرف ایشان اختیاراتی دارد.[1]
در ادامه وقتی فضا را مناسب می بیند ادعای قائمیت می کند و خود را به عنوان امام دوازدهم شیعیان می خواند[2] و بعد از آن ادعای نبوت می کند[3] و در پایان گامش را در نقطه نهایی گذاشته و مدعی الوهیت و خدایی می شود[4]
2_ ادعاهای حسینعلی نوری معروف به بهاء:
او نیز مانند علی محمد شیرازی معروف به باب در ابتدا ادعای من یظهره اللهی(همان رکن رابع معروف در شیخیه) می کند
و در ادامه گامش را بالا نهاده و ادعای نبوت می کند[5]
به دنبال آن مدعی الوهیت نیز می شود[6]
و سوال اینجاست که آقایان بهائی ما کدام ادعای این بزرگانتان را قبول کنیم و بپذیریم!؟ به کدامشان تمسک کنیم!؟ کدام کلامشان راست است!؟
آیا اگر شرایط مهیا می شد قدم بعدی را به کدام مرتبه می گذاشتند!؟ آیا مرتبه ای دیگر هم وجود دارد که سران بهائی ها آن را ادعا نکرده باشند؟!!!!!!!!!
حال قضاوت با خواننده مطالب. البته تمام این ادعا ها از زبان خود بهائی هاست و ما چیزی را به آنها نسبت نمی دهیم.
در پست های بعدی منتظر دیگر اصول دلیل تقریر باشید.
1- شرح سوره یوسف
2- الواح صفحه 17
3-مفاوضات صفحه 124
4- لوح هیکل صفحه 5
5- اقتدارات صفحه 54
6-اقدس صفحه 6