اعتقاد و اقتصاد

مقدمه

در این مجال مقدمتاً این نکته را باید بگوییم که مسائل اقتصادی ارتباط تنگاتنگ و ریشه‌ای با مبانی و مفاهیم مبنایی جهان بینی‌ها و ایدئولوژی‌ها دارد، گر چه اقتصاددانان خیلی سعی کرده‌اند مسائل اقتصادی را بعنوان علم اقتصاد مجزا از مبانی فلسفی جهان بینی‌ ها و ایدئولوژی‌ ها مطرح کنند، ولی بر خلاف نظر اقتصاددانان.....

به تدریج به این واقعیت پی برده شد که جهان بینی و اعتقادات و مفاهیمی که جامعه و افراد به آن‌ها اعتقاد دارند فوق العاده در مسائل اقتصادی مؤثرند. خیلی از بحث‌های اقتصادی مبتنی بر تحلیل‌های اعتقادی یا به اصطلاح مبتنی بر یک سلسله پیش فرض‌های اعتقادی است. مثلاً وقتی انسان اقتصادی را تعریف می‌کنند، انسان را دارای مفهوم مشخصی از سود، زیان و مسائل دیگر فرض می‌‌کنند و بعد تحقیقات اقتصادی فراوانی را بر اساس این پیش فرض‌ها که صرفاً مربوط به جهان بینی یک مکتب در مورد انسان است، پی ریزی می‌‌کنند. در اقتصادهای چپ گرا یا سوسیالیستی این مسأله روشن تر است و رابطة مسائل اقتصادی را با مسائل فلسفی خیلی صریح مطرح کرده‌اند. گر چه به شکلی که آنان مطرح کرده‌اند مورد انتقاد دیدگاه اسلام است، ولی اصل رابطه درست است. نمی‌توان مسائل اقتصادی را مجزا از مبانی فلسفی دانست و برای اعتقادات نقشی در مسائل اقتصادی و حتی مکانیزم ‌های اقتصادی قائل نشد. تمام مسائل اقتصادی تحت تأثیر مفاهیم مبنایی اعتقادات و ایدئولوژی‌ ها قرار دارد.[1]



1-

نشریه مرکز تحقیقات دانشگاه امام صادق علیه السلام

نشریه پژوهشی، آموزشی و اطلاع رسانی / شماره 16 16الی 19/ پاییز 83 الی تابستان 84