اسقامت کردن رکن چهارم «دلیل تقریر» در بهائیت
بعد بیان رکن اول و رکن دوم و رکن سوم دلیل تقریر به رکن چهارم یعنی استقامت کردن می رسیم.
اولاً باید توجه داشت که استقامت داشتن خیلی مبهم است و دلیل بر صحت ادعا نیست یعنی تا چه حد شخص مدعی باید ادعا داشته باشد؟ تا 11ضربه و یا دو تا سیلی و یا...بنابراین استقامت را به عنوان بیّنه نمی‌توان دانست.

ثانیاً با اندکی مطالعه در تاریخ می بینیم که عده ای با اینکه بر صراط حق نبوده اند اما با این حال چنان مقاومت و استقامتی از خود نشان داده اند که در برخی موارد موجب از دست دادن جانشان شده اند، حال باید بگوییم آنها راهشان درست بوده و در واقع از طرف خدا بوده اند؟...

پس روشن شد که به هیچ وجه اسقامت کردن، دلیل بر صدق مدعی نیست.
 اما باید دید که آیا سران و بزرگان بهائی استقامتی را که ادعا می کنند و دلیل بر صدق مدعی و معجزه خویش می خوانند داشته اند یا نه؟
1.استقامت علی محمد شیرازی(معروف به باب):
در کتب تاریخی می خوانیم که استقامت علی محمد شیرازی به قدر چند سیلی بیشتر نبوده و بعد آن از ادعای خویش باز می گردد و حتی این مطلب در کتب بهائیان یافت می شود.
در کتاب تاریخ نبیل زرندی صفحه 129و 130 اینچنین آمده: آنگاه به یکی از فرّاشان امر کرد سیلی سختی بصورت حضرت باب بزند این سیلی بقدری شدید بود که... حسین خان با نظر امام  جمعه موافقت کرد آنگاه شیخ ابوتراب دربارهء ادّعای امر جدید از حضرت باب جویا شد حضرت فرمودند " من نه وکیل قائم موعود هستم و نه واسطهء بین امام غایب و مردم هستم "
و در مجلس تبریز هم با یازده ترکه زدن از دعاوی خود بر می گردد. در کتاب اسرارالاثار فاضل مازندرانی جلد1 صفحه180 چنین نوشته: ...ان بعض الناس قد افتروا علی کلمه البابیه المنصوصه...لعنهم الله بما افتروا...
یعنی برخی مردم گفته اند که من ادعای امامت و نبوت و الوهیت و بابیت کرده ام خدا آنها را به واسطه این افترا آنها را بکشد و آنها را لعنت کند...
2.استقامت حسینعلی نوری(معروف به بهاء):
در باب استقامت حسینعلی نوری همین کافیست که او به خاطر ترس از جانش در عراق خود را در مقابل بزرگان باب به نمله فانیه تعبیر می کند و نماز جماعت را هم حرام می کند.
حال باید اندکی فکر کرد که اگر او یازده ترکه می خورد ویا چند سیلی می خورد دیگر چه سخنانی از لبش جاری می شد؟!
(تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)